تاثير نماز بر بيماريهاي روح ( گناهان )
“ گناه ” نه فقط از ديدگاه دين و قرآن بلكه از ديدگاه علم و يافته هاي جديد دانش پزشكي ، نوعي “ بيماري ” است . بنابراين اصرار ما مبني بر اين كه بيماريهاي روح ( گناهان ) را بعنوان مسائل پزشكي بشر بشناسيم ، نه فقط ديدگاه قرآني و ناشي از تعصب مذهبي نويسنده است ، بلكه اين موضوع يك باور عميق علمي است كه هر چه دروازه هاي علم بيشتر به روي انسان گشوده مي گردد ، اين باور عميق بيشتر تقويت مي شود.
بد نيست براي تفهيم بهتر مطلب مثال جالبی ارائه دهيم و آن در مورد يك اختلال مشهور روانپزشكي در برخي از خانمها و بخصوص خانمهاي حامله است كه kleptomania ناميده مي شود . در اين اختلال خانم حامله اي كه حتّي كوچكترين سابقه اي در انجام اعمال خلاف نداشته است به ناگاه مثلا پس از حاملگي خود تمايل بسيار شديدي براي “ دزدي كردن ” پيدا مي كند ، تا جايي كه گهگاه نمي تواند در مقابل اين تمايل بسيار شديد خود ، مقاومت كند و سرانجام اقدام به دزدي هاي عجيب و غريب مي كند .
توجيه علمي اين دزدي هاي غير منتظره ، بروز تغيير و تحولاتي در ناقل هاي عصبي دستگاه اعصاب است كه متاثر از تغييرات هورموني و شيميايي بدن در دوران بارداري مي باشند و اين تغيير مرموز در دستگاه اعصاب است كه زن را بدون هيچ سوء سابقه اي به سمت دزدي سوق مي دهد .
اين قبيل مسائل شناخته شده در دانش امروز بشر همگي دلالت بر آن دارند كه گناهاني كه بشر مرتكب مي شود همگي ناشي از تغيير و تحولاتي در دستگاه اعصاب اوست و گناهكاران و منحرفين بالذّات آدمهاي بدي نيستند ، بلكه موجودات بيماري هستند كه تعادل ناقل هاي عصبي در آنها به هم خورده است .
بدين ترتيب برآيند و نتيجه همه عواملي كه آنها را در بروز گناهان و بيماريها موثر مي دانند ( مثلا تربيت خانوادگي بد ، اجتماع فاسد ، و منحرف ، دوستان ناباب و .. ) همين برهم خوردن تعادل ناقل هاي عصبي مي باشد
با همين ديدگاه است كه در برخي ممالك پيشرفته وقتي كسي در يك فروشگاه هنگام دزدي ، دستگير مي شود او را به جاي آن كه به پليس بسپارند ، به بيمارستان روانپزشكي اعزام مي كنند. در حالي كه علم بشر تا زماني كه به شناسايي كامل تغييرات ناقل هاي عصبي مربوط به هر انحراف ( مثلا دزدي ) دست يابد و براي هر يك دارو پيشنهاد كند راه درازي را در پيش دارد و بر اين اساس بيمارستانهاي روانپزشكي نيز در قرون حاضر نخواهند توانست كار چنداني براي شفا بخشيدن به اين قبيل بيماران ( كه در واقع گنهكاران هستند ) انجام دهند .
و به همين دليل است كه آمار جرم و انحراف و جنايت روز به روز در كشورهاي غربي و اقتداكنندگان به ايشان بالا مي رود .
اما از آنجا كه مكتب اسلام هيچ سؤال بشر را بدون پاسخ نگذاشته است در مورد نحوه درمان بيماريهاي روان ( گناهان ) و ريشه كن نمودن جرم و جنايت و انحراف از جامعه نيز ميتوان در رهنمودهاي اين مكتب روشهاي متعدد پيدا كرد و با سرنهادن كامل و بدون قيد و شرط به دستورات آن در راه ساختن جامعه اي به تمام معنا سالم قيام نمود.
پس وقتي كه خالق انسان و هستي ، در كاملترين صحيفه ضامن خوشبختي و سعادت انسان ندا سر مي دهد كه : انّ الصّلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر . ميتوان با قبول كامل اين جمله الهي اطمينان يافت كه بهترين راه مبارزه با همه بديها و منكرات “نماز ” است .
چرا كه نماز از راههاي اسرارآميز همه ناقل هاي عصبي بد و نامطلوب را در دستگاه اعصاب انسان مهار مي كند و او را به مفهوم تعادل ناقل هاي عصبي نزديك مي سازد .
با مروري كه در نكات پيشين اين مجموعه مقالات بر فوايد پزشكي نماز نموديم و با نمونه هاي متعددي كه از تاثيرات مثبت نماز در پيشگيري يا حتي درمان بيماريهاي جسمي و رواني انسان ارائه داديم و با توجّه به اين موضوع كه در نظّريات مربوط به تعادل ناقل هاي عصبي ، همه بيماريهاي جسمي و رواني انسان به نوعي در ارتباط با تحولات ناقل هاي عصبي معرّفي مي شوند . مي توانيم به اين نتيجه درخشان برسيم كه نماز داراي تاثيرات غير قابل انكاري بر ناقل هاي عصبي بسيار متعدد دستگاه عصبي انسان است .
بعنوان مثال ديديم كه چگونه نماز بهداشت خواب را تامين مي كند و در واقع از تاثير نامطلوب آن گروه از ناقل هاي عصبي كه با كم و زياد شدن خود ، اختلالات گوناگون مربوط به خواب را ايجاد مي كنند جلوگيري مي نمايد .
يا متوجه شديم كه طهارت همراه نماز از طيف گسترده اي از بيماريهاي عفوني پيشگيري مي نمايد . بر اين اساس مي توانيم قضاوت كنيم كه نماز جلوي بسياري از تغييرات نامطلوب ناقل هاي عصبي در دستگاه اعصاب ، كه بر اثر بيماريهاي عفوني حاصل مي شوند ( مثل روان پريشي ناشي از سيفليس ، افسردگي ناشي از تب مالت و (.. را مي گيرد .
يا در بعد بيماريهاي رواني مختلف اعم از اضطراب ، افسردگي، وسواس ، اختلالات شخصيت و .. كه دانش امروز همگي را ناشي از تغيير و تحولات نامطلوب ناقل هاي عصبي ميداند به تاثير گذاري نماز پرداختيم .
با عنايت به مجموعه اين مباحث و با توجه به مشابهتي كه بين انحرافات و گناهان با بيماريهاي مختلف جسمي و رواني ، از نظر تاثيرات متقابل آنها بر دستگاه مغز و اعصاب ، قائل شديم مي توانيم به تاثير نماز از طريق ايجاد تعادل در ناقل هاي عصبي در ريشه كني بيماريهاي روح يعني همان گناهان و انحرافات ، توجه نماييم . در حقيقت ، انسان نمازگزار با بهره بردن از اين فريضه نوراني خود را در مقابل همه گناهان و خطاها “ ايمن ” و “ واكسينه ” مي كند .
با اين كه در اين مورد مي توان به شواهد متعدد آماري كه به مقايسه ميان روحيات اشخاص نمازگزار و بي نمازها پرداخته اند استناد نمود ، اما با يك نگاه كلي به مردم اطراف نيز ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اشخاص نمازگزار نسبت به بي نمازها و “ تارك الصلوه ” ها داراي ويژگيهاي برجسته اخلاقي و ارزشهاي انساني به مراتب بيشتري هستند و به اين ترتيب تعادل ناقل هاي عصبي به درجات بيشتر در آنها برقرار است .
و اين معما براي دانش پزشكي همچنان باقي اسست كه نماز چگونه اثرات شگفت انگيز خود را در ريشه كني گناه و انحراف از جامعه و در واقع مقابله با تحولات نامطلوب ناقل هاي عصبي به انجام مي رساند .
اما اي كاش بشر دانشمند امروز هر چه زودتر متوجّه مي شد كه هر آن چه علم در طي مسير پيشرفت خود بدان دست مي يابد ، همان است كه شكل دقيق و بي عيب و نقص آن در كاملترين مكتب ديني يعني اسلام و بخصوص در تعبيرهاي علمي پيشوايان شيعه (ع) مورد بحث و بررسي قرار گرفته است .
و اي كاش انسان متوجه مي شد كه براي پيمودن مسير كمال لازم نيست كه دست به روي دست بگذارد و به انتظار بنشيند تا علم به كمال مطلق برسد و مثلا با تكميل نظريات مربوط به ناقل هاي عصبي ، انسان را به طريقه اي جبر گونه به سعادت و آرامش و آسايش برساند ، بلكه كافي است تا دستورات انسان ساز آيين مقدس اسلام را گردن نهد و با اختيار كامل و بوسيله نماز در راه برقراري تعادل ناقل هاي عصبي در سرزمين وجود خود قيام كند .
در اين مورد آيين مقدس اسلام و بخصوص مكتب شيعه ، نه تنها راه حلهاي عملي و قدرتمندي مثل نماز را براي برقراري تعادل ناقل هاي عصبي ارائه داده است بلكه معصومين (ع) را بعنوان انسانهاي كامل و اسوه هاي حسنه و مظاهر تمام عيار انسانيت معرفي نموده است .
با توجه به آنچه كه گفتيم ، معصومين (ع) كساني هستند كه تعادل هاي عصبي به مفهوم مطلق كلمه ، در وجود مباركشان برپاست . بدين معني كه اين بزرگواران ، نه فقط در مقابل انجام هر گونه گناه و انحراف يا خطا و اشتباهي مصونيت دارند ، بلكه حتي در مقابل همه بيماريهاي جسمي و رواني نيز محفوظ هستند .
در باور بشر دانشمند امروز ، برقراري كامل تعادل ناقل هاي عصبي در وجود هر شخص ايجاب مي كند كه آن شخص به مفهوم سلامت كامل دست يابد و بدين سان نه فقط از هر گونه بيماري جسمي و رواني ، بلكه از همه گناهان و انحرافات ، به دور باشد .
كه اين باور علمي بشر در اعتقادات فلسفي شيعه پيرامون “ انسان كامل ” و حول و حوش مفهوم “ عصمت ” تاييد مي گردد. به عنوان مثال “ خواجه نصير الدين طوسي (ره) ” عالم بزرگ شيعه ، در كتاب “ تجريد الأعتقاد ” با ذكر براهين حكمي و فلسفي متعدد به اثبات رسانده است كه معصومين (ع) نه فقط در مقابل كليه گناهان و اشتباهات مصونيت كامل داشته اند ، بلكه از ابتلا به هر گونه بيماري جسمي يا رواني نيز ايمن و محفوظ بوده اند . شواهد تاريخي متعدد نيز نشانگر اين موضوع است كه پيامبران و امامان (ع) در زمان نبوت و يا امامتشان ، به دليل عصمت خويش ، هرگز بيمار نمي شده اند و يا حتي در سيماي فيزيكي و ظاهري اين اولياء الهي ، كوچكترين ناهنجاري وجود نداشته است . و بدينسان ، در وفات اين بزرگواران پيوسته عواملي به جز بيماري دخيل بوده است.
با اين اوصاف مي توان حتي علت طولاني شدن بي سابقه عمر حضرت بقيه الله امام زمان (عج ) را پيرامون اين نوع نگرش علمي و فلسفي نسبت به عصمت ايشان دريافت نمود .
و اين يگانه معصوم زنده در دنيا ، كه قلبهاي منتظر شيعيان و عاشقانش ، پيوسته در حسرت ديدار با او در طپش است همان انسان كاملي است كه در انتهاي مسير حقيقي تكامل بشريت قرار دارد و همان نمازگزاري است كه نماز را با همه عظمتهايش ، به مفهوم حقيقي آن ، اقامه مي كند ، نمازي كه تمامي اجزاي آن سزاوار سلام و ثنا و ستايش ابدي است .
“ السلام عليك حين تقوم ، السلام عليك حين تقعد ، السلام عليك حين تقراء ، السلام عليك حين تصلّي ، السلام عليك حين تقّنت ، السلام عليك حين تركع و تسجد ، السلام عليك حين تحلّل و تكبر ، السّلام عليك حين تحمد و تستغفر ، السلام عليك حين تصبح و تمسي ، السلام عليك في الليل اذا يغشي و النهار اذا تجلي ” .
لازم بذکراست که کلیه این چهل قسمت تاثیرات نماز که ذکرشد همه ازسایت علمی مذهبی درمانگران ایران برداشت ونگاشته شد
موفق وسربلندباشید
فرانکل روانشناس آلمانی می گوید : این رنج و درد نیست که باعث ناراحتی و اندوه ما می شود بلکه فقدان معنا در زندگی باعث ناراحتی ماست او می گوید ، بشر برای یافتن معنا درزندگی یا باید خلاقیت و نو آوری و سازنده گی کند و یا باید در زیبائی های طبیعت غوطه ور شود یعنی به عالم هنر پناه ببرد و اگر به خاطر محرومیت نمی تواند هیچ یک از این دو کار را انجام بدهد می تواند مانند زندانیان با پذیرفتن درد و رنج به زندگی خود معنا بدهد .